تبدیل

برای خودم مینویسم اینجا...تا حواسم باشد دارم چه کار می کنم

تبدیل

برای خودم مینویسم اینجا...تا حواسم باشد دارم چه کار می کنم

تا انتخاب!

دوشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ق.ظ

به یاد تو ؛

به زندان به بازی ام می گیرد و سعی می کنم روی تنها وظیفه ی این لحظه ام تمرکز کنم. ببینم کاشفیسم درباره ی این دقیقا چه گفته بود!؟ باید مثل همیشه سایلنت باشم، صدا ها را به همراهی ام بخوانم، فکرهایم را طبق همان عادت همیشگی جایی دیگر بنویسم، آب و گلوکز بگیرم و حواسم باشد دارم چه کار می کنم!

 

در کمال سادگی مزه ی شیک بودن می دهد مدل زندگی ام و همین حال خوب کافیست تا اعتراف کنم فرهنگسرا برای من یکی از بهترین جاهای دنیاست. اینجا آرام است وکسی نمی شناسدت! خدای من بعد از بیست و شش روز هنوز باورم نمی شود!

 

اساطیر یونان را به هشت شب می سپارم و خطوط دست راستم را مرور می کنم. شاید پنج سال، شاید هم پانزده سال دیگر، ممکن است بارها زمین بخورم ولی نقش زمین نخواهم بود و برمی خیزم، روزی قبل از مهر بیدار می شوم و یادم می آید من یک بیلیاردرم. این آینده را شبیه همان خطوط می شناسم. انگار یکی که از آینده آمده درونم خانه کرده باشد و برای تعریف کردن باقیِ فیلم کنارم بی قرار است، انگار این زندگی را قبلا زندگی کرده باشم.

 

نفس هایی که می کشم را نمی شناسم، برگ ها توی دل باد می رقصند و زیر لب تکرار می کنم: نگذار فراموش کنم از اولش چه می خواستم. کمک کن بفهمم اینجا چه خبر است و این مذخرفات که بوده، هست و خواهد بود یعنی چه؟ کمی فکر بیشتر به بیابان اگر نکشاندم قطعا به تیمارستانم می کشاند. این است که فرهنگسرا را برگزیدم تا جبراً توی یک سیستم پیش روم،  تا استقلال و حقیقت انتخاب.

 

من اینجا تکم و حتی اگر دو دوتا پنج تا شود، فهمیده ام که با اوضاع جاری، جفت شدن هرآیینه بزرگترین گندی است که می توانم به چهره ی تمام کائنات زده باشم. همراهم باش تا قبل از تمام اینها، ببینم دنیا را، بشناسمت و تو را.

 


  • ۹۴/۱۲/۱۰
  • negar at