بیداری
سه شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۱۸ ب.ظ
به یاد تو، دنیای شلوغ اطرافم را فاکتور میگیرم، درست وسط پرانتزم مینشینم، عطرت را در آغوش میگیرم و تمامش را با هوایت پر میکنم. سراغ از بابای جانم میگیرمو و همراه بچه ها برای تنیس نمیروم. شبیه آنهایی که هیچی از آن چیز سر در نمی آورند، از آن گروه لعنتی لفت می دهم و تلگرامِ همیشه خاموشم را می بندم. با خودم میگویم های مردم غافل، کاش میدانستیم آنچه می خواهیم کجاست... و روی تختم لم می دهم. با بومیان رنگین پای میکوبم و جاری می شوم، از خدای زمین نیرو می خواهم، قد میکشم، گرم میشود دلم و به نام او به سوی تو پر میکشم. با لالایی آن شمن بیدار می شوم، او را توی نگاه مشتاق و گرم تو می خوانم و اشک میشوم. تو را سپاس می گویم و او را در آغوش میکشم.
- ۹۶/۰۲/۲۶