یارِ غار !
للحق ؛
این روزها که می گذرد دارم خیلی بیشتر درکش می کنم. همان که 4 سالِ تمام؛ وقتی سکوتم را نمی پذیرفت، ناچار ملامت و ارشادش می کردم. خودم می دانستم این روز بالاخره اتفاق می افتد! حتی یک جورهایی منتظرش بودم! "امروز"! حالا که آمدی خوش آمدی. تو روزی هستی که باید توی دلش پندهای گفته و نگفته ی خودم را برای خودم به یاد بیاورم! و دکتر، شمایی که حالا همنشین منی...
یادم باشد:
· اگر کسی در طلب معرفت جدیت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن خدا معلمش خواهند شد. وگرنه سخن پیامبر هم در او اثر نخواهد کرد. چنان که در ابوجهل اثر نکرد.
· تدبیر امر، به دست دیگری است. من نه رب هستم و نه مدبر. پس دست از سودای آنچنان تدبیرها برمی دارم و تنها به آنچه که باید می پردازم.
· هر قدر امور نمازت منظم باشد ؛ امور زندگیت هم تنظیم خواهد شد! نماز مانند لیمو شیرین است! هرچه از وقت فضیلت دورتر شود تلخ تر می شود...
· آنچه این روزها می خواهم در این است که 23ساعت اندیشه و پردازش داشته باشم و تنها1ساعت صحبت کنم. بلکه شاید یک ساعت هم زیاد باشد!
· درک کن که تو اختراعی با ساختار معینی! به دلتنگی ها از آغاز بها نده، پس به زودی فراموش می کنی!
- ۹۴/۰۷/۲۳