ثروتِ برباد
دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۱۹ ق.ظ
کشته ی حیرت شدم یکبارگی
می ندانم چاره جز بیچارگی
جانم آلودست از بیهودگی
من ندارم طاقت آلودگی
یا ازین آلودگی پاکم بکن
یا نه در خونم کش و خاکم بکن
هرکه در کوی تو دولت یار شد
در تو گم گشت و ز خود بیزار شد
خلق ترسند از تو من ترسم ز خود
کز تو نیکو دیده ام از خویش بد
نفس من بگرفت سر تا پای من
گر نگیری دست من ای وای من
- ۹۴/۱۰/۲۸