تبدیل

برای خودم مینویسم اینجا...تا حواسم باشد دارم چه کار می کنم

تبدیل

برای خودم مینویسم اینجا...تا حواسم باشد دارم چه کار می کنم

۲۷
مرداد

به یاد تو ؛

باید این زندگی را تغییر دهم وگرنه پیش از آن که احساس کنم زندگی کرده ام با مرگ روبرو می شوم. باید این غریزه ی گریز از فراموش شدن را، به جاودانگی ای ازلی بدل کنم؛ و یادم باشد روحم در جایی ورای گزینه هایم شکل گرفته. توی همین فرصت کوتاه، نیاز دارم ابتدا چیزی که ضروری است را اراده کنم، و سپس آنچه را که اراده کرده ام دوست بدارم. باید انتخابی درکار باشد! انتخابِ من!

ممکن است رویاهایم از منطق و احساس به من نزدیک تر باشند و با جزر و مدی، به واقعیت پیوند یابند؟ اگر درصدی چنین است باید رویاهایم را کنترل کنم. منی که از عشق سرشته شدم، به اصل خویش بازخواهم گشت؛ رویای عشقی را در سر می پرورانم که چیزی بیش از اشتیاق دو تن برای تصاحب یکدیگر باشد. اما پیش از ما شدن نخست باید من شوم. نباید انتخاب هایم را وقتی انتخاب کنم که برای انتخاب کردن هنوز شکل نگرفته ام.

باید خودم را از ساختارهای قراردادی رها کنم و با بی ساختاری مواجه شوم. بی پروایی تردید ناپذیری را می طلبم که نوعی آزادگی ست و از هر تکلفی آزادم خواهد کرد. باید تهی شوم از این بایدها و نباید ها و این نه بی تفاوتی، بلکه نوعی آرامش و مالکیت بر خویشتن است.

باید حساب کنم چقدر این فقدان شنونده را تاب می آورم. به راستی آیا من تنها شنونده ی خویشتن هستم؟ کجا شنونده ای به از خودم؟ آیا خودم برای خودم کافی نیست؟ تو باید شرارت را در وجود خویش بشناسی، تو تنها شنونده ی خویشتن هستی! تنها زمانی که بتوانی چون شاهین بی نیاز از حضور دیگری زندگی کنی، توانایی عشق ورزیدن خواهی یافت!

یادم باشد که باید زندگی را به کمال دریابم و بهنگام بمیرم! باید مرهم دردی از جنس جاودانگی بشوم و باشم.

یادم بماند خاک هرچه غنی تر، ناتوانی در بارور ساختنش گناهی نابخشودنی تر.

  • negar at
۲۷
مرداد

به یاد تو ؛

باید تمرکز کنی، آرزوی ایده آل و مطلق رو کنار بذار! تویی که خالق مطلقی و بس! فک میکنی ماری از حسادت به تو ذوب نشد؟ چرا تا دم آخر لام تا کام ازت حرف نزد و گلایه ای نداشت؟ چون بلد بود مدیریت زندگی و روابطش رو! عارت نباشه که گاهی از اون و از هرکی یاد بگیری توام خانوم! تلاش کن، مهم نیس به کجا میرسی، فقط در جریان باش!

 یاد بگیر مدیریت کنی اوضاع نامساعد رو؛ هر بکری و هر مهارتی از یه تلاش و تمرینی شروع میشه! دنیارو گلستون نخواه! یه وجب خاک خودت رو بکار و مطمئن باش بیش از این داشته باشی هم، نیاز نداریش برای دو روزِ دنیا! ایده آل مطلق رو تنها توی ذهنت خلق کن، کُنجِ خودت رو بساز و توش بهترین لحظه هارو...

برای هواخوری بیرون ازش اگه  اومدی، قرار نیس به کسی حساب پس بدی که از کجایی و به کجا میری! ساختارشکن باش! کمی پافشاری و اعتماد، کمی تدبیر و بی خیالی و لطافت و غرور، برای سحر کردن این شام کفایت می کنه انشالله.


  • negar at
۲۲
مرداد


به پای این ترانه ها بمان و دل زنده دار ؛

حال و هوای این روزهایت را نت بر می دارم...

آبستن دردم و فراسوی این صبر و انتظار ؛

من مادر باشکوه ترین سمفونی جهان خواهم بود


*: خدا کند بیایی

  • negar at
۱۷
مرداد

خداوندا ؛

از تو عهدی خداوندانه می خواهم...

اگر رویایم را در اختیارم قرار دهی ؛

می توانی روی من حساب کنی!

قول می دهم کار مثبتی انجام دهم و

لایق اعتمادت باشم ؛

حالا چقدر می شود روی تو حساب کنم؟


  • negar at
۱۷
مرداد

  • negar at
۱۶
مرداد



به یاد تو ؛
من
بوی تو را
توی کوله اش گذاشته...
  • negar at