به یاد تو ؛
همیشه باید نگفتنی هایی باشند؛
که بودن و انتظارشان برای شنیده شدن،
زندگی ببخشد.
آهای شمایی که فردا با من از آن گذار می گذری؛
امشب، برایت از خدا خوابهایی طلایی می خواهم!
باشد تا مرا، از سرانگشتان او گوش بسپاری و تعبیر کنی...
به یاد تو ؛
همیشه باید نگفتنی هایی باشند؛
که بودن و انتظارشان برای شنیده شدن،
زندگی ببخشد.
آهای شمایی که فردا با من از آن گذار می گذری؛
امشب، برایت از خدا خوابهایی طلایی می خواهم!
باشد تا مرا، از سرانگشتان او گوش بسپاری و تعبیر کنی...
+درباره ی یکم باهم خطر کردن چی فک میکنی؟
-جریان چیه؟
+ساده س؛ این نهالو بهت میسپارم،
تو مث چشات مراقب این نهال میمونی؛
منم برای مراقب تو شدن آماده میشم!
روزی که میوه شو برام آوردی،
چیزی که 1000 روز آرزوشو داشتی و ازش دور نگهت داشتمو بهت میدم!
اون روز انقد آماده شدم که بتونم مراقب تو و آرزوهای تیزت بمونم؛ چی میگی؟
-من هستم.
+من هم همیشه مراقبت بودم؛ همیشه هم مراقبت میمونم.
-قول؟
+قولِ قول.
خفه کن اون گوشی لعنتیو باهات حرف دارم!
ببین دختر!
روزایی رو داریم پشت سر میذاریم که هرگز برنمیگرده! این انرژی، این امید، این انسجام فکری و این هدفمندی، این توان فکری و جسمی هرگز تکرار نمیشه. این فرصتی که برای "انتخاب کردن" و "شکل گرفتن" داریم میاد و میره، مسافره و منتظر کسی نمیمونه!
دستپاچه ای؟ خیله خب! میشناستت و بیش از توانت ازت انتظار نداره، فقط جمع و جور کن خودتو و هر آن، بهترینِ خودت رو به این روزای رفتنی پیشکش کن، حتما عشق و احترام بی کرانت رو به یاد میسپاره...
الهی؛ سپاسگذارم...
+ گاهی موقعی که بزرگترین اشتباه رو میکنی، یچیز خوب از توش درمیاد!
+ همیشه پیروزی هاتو یادت باشه!
+ حرف های بد دیگران رو فراموش کن...
+ آلارم هارو دریاب، شاید فردایی نباشد...
+ یادت هست با اره ی کند نمی توان سریع و موثر کار کرد، درست!
گاهی باید کمی تامل کنیم و به درون خود رسیدگی کنیم و اره ی ذهن و روح خود را تیز کنیم ولی...
داره از نفس تازه کردن و تیز کردن اره ت میگذره جانم! داره به کم کاری بدل میشه، حواست بهش باشه جانم!