تبدیل

برای خودم مینویسم اینجا...تا حواسم باشد دارم چه کار می کنم

تبدیل

برای خودم مینویسم اینجا...تا حواسم باشد دارم چه کار می کنم

۰۲
تیر

به یاد تو ؛
می بینم یکی از همین روزهای تب دارِ خدا، سپیده ی سحر ذکر سپاس به لب می رقصانی و به تنت بنفشه می نشانی؛ تاب بنفشه می دهد طره ی مشک سای تو، پرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای تو؛ آهای دختر خوب، یادم هست به تو کلی روزهای خوب و عاشق بدهکارم! و پای آنچه به تقدیرت بسته ست، زنانه تر ایستاده م. این کامِ تلخ و مایِ تنگ را به من ببخش؛ که پیوسته به یادت دارم و برای سحر کردن شامت، حتی به پنبه در پیکارم و به یگانه خالق نشانه ها تکیه دارم.
  • negar at
۲۲
خرداد

به یاد تو ؛ 
جان به تو سپردم، بلکه دمی زندگانی از وجودت وام بگیرم، نه برای خودم که اول برای آنها که دوستشان دارم. حتی شاید برای خودش، برای خودِ تنها و عاری از رد و مفهومی به نام "ما" یش، برای آنها که نمی شناسمشان و می توانم بشناسم و دوست بدارمشان. برای دنیایی که بدون منِ امروز مهربان تر است و با منِ فردا خوشبخت تر! در ازای بهایی که دادم، ثانیه به ثانیه ام را قدر می دانم، بلکه عاقبت کیمیاگری بیاموزم. خداوندگارا، نگهدارمان باش که جز تو نگر آنی نداریم.

  • negar at
۲۷
ارديبهشت

به یاد تو ؛

+سرشارم از زندگی؛ می خواهم غریبه شوم با باد؛ به وجودم ریشه کردن انگار می آید...

+یادت بماند رقبای تو بچه های "سین" ها "میم" ها اگر باشند؛ استراتژی پویایی برای این برهه خواهی داشت.

+همین که مسافرم؛ یعنی زخم ها التیام خواهند یافت، یکی از همین روزهای خوبِ خدا...

+فقط می خواهم بدانم الان پیش خودت چی فکر می کنی؟

+مراقبم میمانی؟


  • negar at