تبدیل

برای خودم مینویسم اینجا...تا حواسم باشد دارم چه کار می کنم

تبدیل

برای خودم مینویسم اینجا...تا حواسم باشد دارم چه کار می کنم

۷ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

۳۰
دی

وصل، "همت" می خواهد.

  • negar at
۲۸
دی

کشته ی حیرت شدم یکبارگی

می ندانم چاره جز بیچارگی

 

جانم آلودست از بیهودگی

من ندارم طاقت آلودگی

 

یا ازین آلودگی پاکم بکن

یا نه در خونم کش و خاکم بکن

 

هرکه در کوی تو دولت یار شد

در تو گم گشت و ز خود بیزار شد

 

خلق ترسند از تو من ترسم ز خود

کز تو نیکو دیده ام از خویش بد

 

نفس من بگرفت سر تا پای من

گر نگیری دست من ای وای من

  • negar at
۲۵
دی

عاشق، آرام، آگاه، آزاد...

گذشت و یادم داد

این مرد 

چه قدر 

شبیه همانی ست 

که باید باشم

 

  • negar at
۲۱
دی

بی گاهان

به غربت

به زمانی که خود در نرسیده بود

چنین زاده شدم در بیشه ی جانوران و سنگ،

و قلب ام

در خلاء

تپیدن آغاز کرد.

 

گهواره ی تکرار را ترک گفتم

در سرزمینی بی پرنده و بی بهار.

 

نخستین سفرم باز آمدن بود

از جشم اندازهای امید فرسای ماسه و خار

 

بی آن که با نخستین قدم های ناآزموده ی نوپاییِ خویش

به راهی دور رفته باشم

 

نخستین سفرم

باز آمدن بود.

 

دوردست

امیدی نمی آموخت.

 

لرزان

بر پاهای نو راه

رو در افق سوزان ایستادم.

 

دریافتم که بشارتی نیست:

این بی کرانه

زندانی چندان عطیم بود

که روح

از شرم ناتوانی

در اشک

پنهان می شد.

 

  • negar at
۲۰
دی

من امروز تصمیم گرفتم کمتر نشخوار ذهنی کنم

کمتر فکر کنم چطور زندگی کنم

بیشتر بودا باشم

بیشتر زندگی کنم

  • negar at
۱۴
دی
" ببینم چه غلطی داشتی می کردی تا الان؟ "
همین چالش کافیست تا نتیجه بگیرم امتحان، اصولا چیز خوبی است!
  • negar at